تبلیغات
با سلام خدمت دوستان گلم.ازاین که به وبلاگ من سر زدین خیلی ممنونم.باتشکر
صفحـہ اصلے ✘ آرشـ ـیو مطالـ ـب ✘ ایمـ ـیل ✘ پروفـ ـایل ✘ طـ ـراح قالـ ـب
دیوونه یادت میاد اول آشایی مونو ؟ یادته انموقع که تو کلوب برا دفه اول میخواستی بهم ابراز علاقه کنی ولی روت نمیشد! یادته کلی مِن مـِن کردی که حرفتو بگی ؟ یادته ... شاید تو یادت نباشه اما من خیلی خوب یادمه ... همون اولش فهمیدم منظورتو فقط دوس داشتم به زبون بیای و خودت بگی ... من اینجا نشسته بودم و هر کدوم از جوابهاتو چندین و چند بار میخوندم ...باور کن حرفاتو با تمام وجودم حس میکردم... سادگیتو ... پاکیتو ...برام محترم بودی از اون لحظه به بعد مقدس شدی ...♥ مخصوصا اون موقع که شیطونی کردمو بهت گفتم : نکنه داری به طور غیر مستقیم بهم پیشنهاد ازدواج میدی ؟ تو یه مکثی کردی و انگار که من حرف دلتو زده باشم گفتی آره یه جورایی ولی تا زمانی که شرایطم جور نشده نمیتونم رسمیش کنم ... انموقع فکر کنم تازه کلاسات شروع شده بودن -تو یه داشنجوی ترم اولی ...منم یه پشت کنکوری بدبخت ... میدونم اگه یه ذره تلاشمو بیشتر میکردم شاید خیلی وقت پیش به هم رسیده بودیم -تنبلی کردمو تومرحله دوم کنکور هیچی قبول نشدم ... باز تلاش کردم ... باور کن سال بعدش خوندم -تمام سعیمو کردم ... قبول شدم -ولی خونواده ام اجازه ندادن اون رشته رو بخونم ... میگفتن تو که میخونی یه رشته خوب تو یه دانشگاه بهتر قبول شو -این رشته به هیچ دردی نمیخوره ... خودمم خیلی دلم به اون رشته رضا نبود ...از توأم که نا امید بودم ... برا همین نرفتم -زمانی هم که تو پرسیدی کنکور چیکار کردی؟ گفتم هیچی -امسال کنکور شرکت نکردم ... دروغ گفتم ... دیگه بریدم ...اعصاب برام نمونده ... خسته ام ... بی محلیای تو بیشتر عذابم داد ...
نظرات شما عزیزان:
برچسب هـا :
ѕнιк-gнαĻєв |